سيستو ، نتيجه پاسخي هایی است به اين سوال های خانواده در سال 1381 :

1) آیا کارآفرینی از طریق ادامۀ تولید در کمپانی فامیلی موفق امروز ، پاسخگوی نیازها و علایقِ فردای فرزندان خواهد بود؟

2) آیا فقط تحصیل تا پایان دانشگاه ، میتواند نیازهای زندگی و شغلی مورد علاقۀ فرزندان را در جوانی تامین کند؟

3) آیا فقط ارتباط و فراهم شدن علت حضور فرزندان در مراکز و جوامع متنوع میتواند خاصه های مورد علاقۀ فردایشان را تامین کند؟

به عبارت دیگر فرزندان از کسبِ جايگاه هاي تحصيلي ، تخصصي و مالي کدام يک را بايد انتخاب کنند؟

(A)

تحليل چگونگيِ حضورِ فرزندان در جامعه با تکيه بر توانائي هاي خانواده (کبوترانِ وابسته به خانه يا عقاب هاي آزادِ دور پرواز؟)

در خانواده هائي که در بخش خصوصي حضور دارند و داراي توان مالي هستند، و اين امکان وجود دارد که توانائي هاي خانواده به فرزندان بال و پرِ پرواز دهند، معمولاً اين سوال ها مطرح مي شوند:

فرزندان از سه بُعدِ تحصيلي ، تخصصي و مديريت هاي اقتصادي و کسب درآمد کدام يک را انتخاب و ادامه دهند؟ و تا چه سني؟ و حداقل و حداکثرِ دامنهء موفقيت هائي که بايد کسب نمايند تا چه حد باشند؟ و از همه مهمتر اينکه حضور و عملکردشان در جامعه با تکيه بر توانائي ها و امکاناتِ خانواده ، همچون کبوترانِ وابسته به خانه باشد ( تلاش ها فقط در فضاهای بیزنس فامیلی باشد ) يا عقاب هاي آزادِ دور پرواز ( تلاش ها در فضاهائی وسیع تر و مستقل ازکمپانی فامیلی ها هم صورت گیرد)؟

کبوترانِ وابسته به خانه توسط صاحبِ خود نگهداري مي شوند تا بال و پَرشان بزرگ شود و به پرواز درآيند، و پرورش دهنده آنها نيز لذتش در ديدنِ ارتفاع پرواز و چرخش کبوترانش به گردِ همان بامي است که خود بر آن ايستاده است، و دامنهء پرواز آنها را در حدي شايسته مي داند که خود بتواند آنها را ببيند و اگر نگوئيم که راضي نمي شود که آنها را از دست بدهد، شايد بتوان گفت نگران مي شود که گُم و سرگردان شوند.

و اگر قبل از اينکه کبوتري پرواز کند چنين حسي به او دست دهد، بال و پرِ آن کبوتر را کوتاه کرده و يا مي بندند تا اول اين محدودهء پرواز و بازگشتن را بياموزد و سپس پرواز کند.

عقاب هاي آزادِ دور پرواز وقتي بال و پر در آوردند و به پرواز در آمدند، بعد از مدتي نه تنها در ارتفاعِ پرواز محدوديتي ندارند و براي خوردن دانه مجبور نيستند به لانه برگردند، بلکه خود به شکار مي روند و دامنهء افقِ پروازشان را نيز خودشان تعيين مي کنند و تنها براي استراحت به لانه، آن هم لانه خودشان برمي گردند.

توانائي هاي خانواده مي تواند به چنين پروبالي براي کبوترانه يا عقاب گونه شدنِ فرزندان تبديل شود.

در حالت دوم، اگر عقابي بخواهد فرزندش چون او عقاب آزاد ديگري شود، هم بايد با توانائي هاي خانواده از او مواظبت کند که پروبالش براي پرواز آماده شود و هم به وقتش جرات پرواز را به او هديه کند، و نيز به وقتش آنقدر فضاهاي متفاوت را به او نشان دهد که بتواند براي خودش قلمروي بالاتر و وسيع تر از قلمرو والدين پيدا و انتخاب کند و به وقتش از لانه اي که به آن عادت کرده است کوچش دهند تا خود عقاب دور پروازِ ديگري شود.

تشخيص زمان و مکان و ارتفاع و دامنهء افق و توانائي ها و لحظه هاي پرواز ، و در نهايت لحظهء کوچ اجباريش ، توسط والدين ، فاکتوريست مهم که مي تواند بسيار سرنوشت ساز باشد.

تحليل چگونه بودن و نبودنِ فرزندان در جوامع در راستاي کار و زندگي ، و ادامه دادن يا ندادنِ راهِ والدين در راستاي توليد ( کبوتر گونه يا عقاب مانند)

در بهار سال 1381، وقتي پروژهء "انجام نخستين صادرات اولين Crawler Drill هاي ساخت ايران" که حاصل کار گروهي توسطِ اعضاء خانواده بود، در کمپاني فاميلي صنعتي صانع پايان يافت، اعضاء به بررسي ميزانِ دستيابي به اهدافِ تعريف شده شان اقدام نمودند.

توضيحات بيشتر در گالري قسمتِ پروژه صادرات

و از رهگذر اين بررسي ، نتايج استثنائي انجام اين کارِ گروهي شان را مشاهده و لمس کردند، و پس از تجزيه و تحليلِ عملکردهاي خود در راستاي دو اصلِ کار و زندگي و جمع بندي موفقيت هاي بدست آمده، به اين سوال مهم برخوردند که :

فرزندان با توجه به توانائي هايي که دارند و احساس بي نيازي مالي و تحسين شدن ، آيا همچون کبوترانِ وابسته به خانه ادامه راه دهند ، يا بسان عقاب هاي آزادِ دور پرواز ؟

و آيا فرزندان ذاتاً ميتوانند عقاب باشند يا کبوتر؟ و اگر عقاب هستند و اکنون همچون کبوترانِ وابسته به خانه در اطراف بام صاحب خانه مي پرند، چگونه ترک عادت کنند و بدانند که خود ذاتاً عقاب آزادي هستند؟ و بخواهند و بتوانند عقاب بي مرز ديگري شوند؟

و خانواده در راستاي پاسخ به اين سوال به نتيجهء زير رسيد:

براي آنکه مهمترين رسالتِ خانواده يعني "توجه به سرنوشت و آيندهء فرزندان" در سايهء برخي از تَبعاتِ کار هايِ پرجاذبهء درآمدزا و تحسين برانگيز "محو و کم رنگ" نگردند، و فرزندان (هم دختر و هم پسر) فقط به داشته ها و يافته هائي که از طريقِ والدين تامين ميشوند محدود نشوند و با پشتوانه هاي فعلي ، به يافته هائي که خود کسب ميکنند تکيه و افتخار کنند،

خانواده بايد هدف هاي کوتاه و بلند مدتي را تعريف، و براساس آن اهداف برنامه هائي را تنظيم و امکانات و شرايطي را فراهم نمايد که هر سه فرزند، عليرغمِ دختر و پسر بودن، براي کسبِ جايگاه هاي اجتماعي در سه بُعدِ تحصيلي و تخصصي و مالي، با همراهي و همکاري همکديگر، حرکتي هم جهت و هم راستا را آغاز نمايند. بگونه اي که :

اولاً:

جامعه فرزندان را فقط از زاويهء ظواهرِ زندگي همچون رنگ، جنس ، ضخامت و استحکام ِ ميله ها و ديوارهاي قفس هاي طلائي چهار ديواري هاي کوچک و بزرگ، ماشين ها، پست ها و مقام هاي ارتباطي و آريه اي که به دور از شايستگي ها بدست مي آيند و هر لحظه ممکن است دستخوش حوادث و نابودي و ضد ارزش قرار گيرند، تعريف ننمايد.

و فرزندان آنگونه باشند که در هر جامعه اي حضور يابند، نگاه و توجهي که افراد آن جامعه به آنها معطوف و تعريفي که از آنها عرضه مي کنند، به دليل توانائي هاي باقي و قائم به ذات خودشان باشد (هرچند اين توانائي ها اندک هم باشند) ،

و بيآموزند که از داشته هاي خود چاهي نسازند و در آن غرق نشوند و از مردم فاصله نگيرند، و از ديگر سو به اميد دست يافتن به وعده ها و شايدها، اين داشته هايشان را هم رها نسازند!

بلکه؛ از داشته هاي خود و ديگران منجمله والدين، با اراده هاي خود ارابه هائي بسازند و با دانائي هايشان راه هائي بيابند و با درک جايگاه ديگران و احترام گذاشتن به عقايد آنها، بين خود و شخصيت ها و سيستم هائي که در آنها حضور دارند پل هائي را ايجاد کنند که آنها را به مقصد و مقصودهائي که خواستگاه شان است برسانند و بتوانند در آنجا همراه با مردم، صادقانه و شادمانه با نگرشي مثبت بر برقرار نمودن تعادل بين کار و زندگي مديريت کنند.

ثانياً:

فرزندان در راستاي جايگاه هاي اجتماعي، رشد و ترقي خود را در راستاي توانائي هاي چند بُعدي، ترجيحاً تحصيلي و تخصصي و مالي ، و نيز همراه بودن با ديگران در فضاهاي نامحدودِ بي مرز جستجو کنند،
و از کسب شخصيت هاي کاذب و خود شيفته شدن و انجام کارهاي تک بعدي آسيب پذير در فضاهاي محدود و محصوري پرهيز کنند که در آن فضاها با رشدِ يک نفر، جا براي فردِ ديگر تنگ ميشود و جبرِ بودن و زندگي کردن در آن فضاها ايجاب ميکند که يا آن فردِ ديگر را از آن فضا حذف کنند و يا خود از رشد کردن باز بمانند و با زندگي بسازند و نه اينکه زندگي را بسازند.

تحليل شناخت ضرورت هاي همراهي و همگرائي با شخصيت ها و سيستم ها، اولين واقعيت هائي که در بَدو ورودِ فرزندان به فضاهاي کاري و زندگيِ خارج از کمپاني فاميلي شان بايد براي آنها به باور تبديل و در ذهنشان نهادينه مي شد

شايد بتوان از اولين فاکتور هاي ضروري براي همگرائي خواستن و توانستن را نام برد، و در اين راستا :

ابتدا بايد با خود اين سوال را مطرح نموده و پاسخ آنرا بيابيم که: اگر ما نخواهيم و يا نتوانيم با توانائي هايمان، با ميل و رغبت ، نيازهاي شخصيت و يا سيستمي را برآورده نمائيم ، و يا راغب نباشيم نيازهاي خود را با توانائي هاي آن شخصيت يا سيستم برطرف سازيم ، و يا بلعکس اگر آن شخصيت يا سيستم طالبِ اين امور نباشد، آيا مي توان انتظار داشت علت و انگيزه اي براي همگرائي وجود داشته باشد؟

بنابراين اينگونه به نظر مي رسد که يکي از شرط هاي اوليه محقق شدن همگرائي، شناختن توانائي ها و نيازهاي شخصيت و يا سيستمِ مقابل، و شناساندن توانائي ها و نيازهاي خودمان به آن شخصيت يا سيستم است.

بايد باور داشته باشيم که هيچ شخصيت و سيستمي بصورت مطلق کامل نيست، لذا نبايد در همگرائي ها، تمام آرزوها را در يک شخصيت و يا يک سيستم جستجو کرد. همچنين نبايد باور کنيم و يا متعهد شويم که ما مي توانيم تمام آرزوهاي بي مرز و غير معلومِ يک شخصيت يا سيستم را محقق کنيم، چون ما نيز بصورت مطلق کامل نيستيم.

اتکا به نفس داشتن و با اميد اقدام کردن خوب است اما وقتي که ميتوانيم حقيقت ها را بيابيم و بدانيم و گستره انتظارات را مرز بندي و معين کنيم، نبايد قصور نمائيم، و دو ديده و چشم عقل را ببنديم و عمداً نبينيم! تا ندانيم! و براي همگرائي به شايد ها و بايد ها و نبايد هاي نا معين متوسل شويم! و در نهايت در افت و خيزهايِ غيرقابل اجتنابِ همگرائي ها، به مقصر يابي بپردازيم !

هرگز نبايد انتظار داشته باشيم شخصيت و يا سيستمي که براي همراهي در همگرائي انتخاب کرده ايم و يا در حال بررسي براي انتخاب او هستيم، براي همراهي و همگرائي با ما بايد در طرح و انديشه و خواستگاه ما محو و ذوب شود. بايد بدانيم که حتي اگر خود هم بخواهد، نميتواند اين کار را انجام دهد .

و هرگز نبايد باور کنيم که ما خواهيم توانست شخصيت و يا سيستمي را وادار سازيم براي تحققِ همراهي و همگرائي، در انديشه هاي ما محو و ذوب شود، و يا اينکه خود خواهيم توانست در خواستگاه او بطور مطلق ذوب شويم، حتي اگر خود خواهان آن باشيم.

بلکه بايد باور کنيم که موفقيت در قبولِ يک همگرائي نسبي است و نه مطلق، و اين زماني حاصل خواهد شد که هر دو طرف، هم بخواهند و هم بتوانند به شناخت و تبادلِ توانائي ها و رفع نيازهايِ يکديگر اقدام نمايند.

لذا ، اگر با اميدهاي سراب گونه ، کاخ هاي همگرائي ها را روي توانائي ها و نيازهاي شخصيت ها و سيستم هائي بسازيم که ممکن است نخواهند و يا نتوانند، جز واگرائي نتيجه اي را نبايد انتظار داشت.

و در نهايت بايد مطمئن شد اگر براي همگرائي، شخصيت يا سيستمي از خواستگاه هاي امروز ما استقبال نمود است،
آيا مي خواهد و مي تواند تا محقق شدنِ همگرائي با ما همراه بماند؟ و آيا ما نيز مي خواهيم و مي توانيم همراه بمانيم؟

1)

اگر جهت و راستاي خواستگاه هاي دو شخصيت يا سيستم مستقل را که قصد دارند امکانِ همراه شدن براي همگرائي در راستائي خاص را بررسي کنند با بردارهاي A و B ، و راستاي اوليه و متعارفِ فاکتورهاي تعريف شده براي همراهي را با بردار C نشان دهيم، و فضاي بين بردارهاي A و B با بردار C را بترتيب آلفا و بتا بناميم،

2)

دو طرف بايد براي فراهم کردن امکان آغازِ بررسي، مبداء مشترکي را تعريف و بر آن توافق نمايند، و در آن مبداء نکته نظرهاي خود را در راستاي فاکتورهاي همراهي مطرح کرده و در مورد آغاز بررسيِ ميزانِ تفاوت هاي موجود در ديدگاه ها و خواستگاه هايشان به توافقِ اوليه اي برسند.

3)

پس از شناخت توانائي ها و نيازها و بررسي امکانِ همگرا شدن، و رسيدن به توافق براي تغيير ديدگاه ها به سمت و سوي ديدگاهي مشترک، بر روي بردار همگرائي توافق نموده زواياي انحراف (آلفا و بتا) را به حداقل ممکن رسانده و با يکديگر همراه شوند؛ درغير اينصورت :

4)

پس از شناخت توانائي ها و نيازها، براي همگرائي، بردار جديدي مثل D با جهت و مقدار و نقطه مبداء ديگري را تعريف ، و بر روي آن توافق نموده، و زواياي بردارهاي خواستگاه ها و توانائي ها و نيازهاي خود را با آن به حداقل رسانده، براي همگرائي همراه شوند .

هرگز قبل از تعيين و توافق بر روي مشخصات بردار همگرائي، نبايد حرکتي را آغاز نمود، زيرا تجربه نشان داده است که قريب به اتفاق اينگونه عملکردها، سرانجامي جز حيراني و گم کردنِ يکديگر نداشته اند .

تحليل خانواده در رابطه با علم، ثروت، اخلاق و جامعه

علم و ثروت هر دو داشته هايِ اکتسابيِ شخصي اي هستند، که در ابعادِ مختلف، ميزانِ برازندگي هايِ صاحبِ خود را نزدِ ديگران تعريف ميکنند،

و جامعه محل ارائه و کاربرد نتايجِ علم و ثروت به مردم بوده، و اين نتايج تنها زماني داراي ملاکِ ارزشي خواهند شد که جهتِ ارزش گذاري در معرض نقدِ کيفي و کميِ افراد آن جامعه قرار گرفته باشند.

و اخلاق نقشِ ارتباط دهنده و ارائه کننده علم و ثروت با محلِ کاربرد، ارائه و ارزش گذاري شان، يعني جامعه را بر عهده دارد.

بديهي است که هرچند خودِ علم و ثروت از کيفيت و کميت بالائي هم برخوردار باشند، ولي با روش و وسيله اي که داراي کميت و کيفيت قابل قبولي نزد افراد نباشد به جامعه ارائه گردند، ارزشِ آن علم و ثروت نزد افراد آن جامعه افت خواهد نمود .

مثالي براي اهميتِ نقشِ اخلاق :

رابطي که بين دو سيستم الکترونيکي ، وظيفه انتقال بهترين صداها و تصاوير را برعهده دارد، اگر خود از کيفيت و کميتِ پائيني برخوردار باشد و از ورورد پارازيت هاي اطرافش جلوگيري نکند، باعث اُفتِ کيفيت صدا و تصوير و گاهي غير قابل نحمل شدنشان نيز مي گردد.

تحليلِ اعضاي خانواده از الگوهاي خواستگاه هاي اجتماعي، در راستاي انتخابِ ، علم، ثروت و اخلاق و نتايج حاصل از آنها

يکي از مهمترين عوامل رسيدن به موفقيت
دانستن اين مهم است که در شرايط و زمان ها و
مکانهايِ متفاوت، از هر بُعد ، چه ميزان مورد نياز است؟

1- علم و يا تخصص تک بعدي (خطي):

برخي تلاش دارند تمام توان خود را در راه کسب و بکار بردنِ علم يا تخصص صرف نمايند، هرچند اين دو مي توانند ثروت آفرين هم باشند، اما آنهائي که عشقي به علم و تخصص دارند، حتي اگر از اين راه به ثروت هم نرسند، تحقق آرزوهاي علمي تخصصي شان، خواستگاه هايِ "منِ" شان را ارضاء ميکند.

معمولاً اثر تلاشها و آرمانهاي محقق شده اين افراد عام المنفعه تر و جاودانه تر از ثروت هاي ماديِ خصوصي است، پاستور با پنسيلين و ...، اديسون با برق و ...، مديران و نظريه پردازان هاي بزرگ با انديشه ها و تزهايِ ايجاد کننده و يا ناجيِ سيستمهايِ اقتصاديِ جهاني و کارآفريني، و يا رافعِ فقر و تبعيض هاي نژادي واقتصادي و غيره.

2- ثروتِ تک بعدي (خطي):

برخي نيز تلاش دارند تمامِ توانِ خود را در راهِ کسب و بکار بردنِ ثروت صرف نمايند، و هرچند ثروتشان مي تواند برايشان موجب کسب علم نيز گردد، اما آنهائي که عشقي به ثروت دارند، حتي اگر از اين راه به علمي هم نرسند، محقق شدنِ آرزوهاي شان در راستاي ثروتمند شدن، خواستگاه هايِ "منِ" شان را ارضاء ميکند.

معمولاً اثر تلاش ها و آرمان هاي محقق شده اين افراد خصوصي تر از داشته هاي معنوي و محدود به حوزه هاي خانوادگي و زمان و مکان معيني است، و اثر کارشان در مدت زمانِ کمتري قابل ديدن و لمس شدن و تحسين کردن است، مانند کساني که آثار ثروت آنها با ساختمانها، کارخانه ها يا فروشگاهاي بزرگ با پرسنلِ زياد، و امکانات رفاهي و تفريحي و اموالِ منقول و غير منقول متنوع و ... قابل ديده شدن هستند.

3- اخلاق تک بعدي (خطي):

برخي تلاش دارند تمام توان خود را در راه کسب و بکار بردن اخلاق صرف نمايند. هرچند اين نيز ميتواند ثروت و يا علم آفرين هم باشد، اما آنها که عشقي به اخلاق دارند، حتي اگر از اين راه به ثروت و علمي هم نرسند، محقق شدنِ آرزوهاي شان در راستاي اخلاق، خواستگاه هاي "منِ" شان را ارضاء ميکند.

معمولاً اثر تلاشها و تحقق آرمانهاي اين افراد عام المنفعه تر و باقي تر از ثروت هاي خصوصي است.

برخي افراد به تلفيق دو بعد از سه بعد علم و ثروت و اخلاق معتقدند و منطقه مانور خواستگاه هاي خود را صفحه اي تعريف مي کنند و داشته هاي خود را در نقاطي از اين صفحه ها تعريف و يا خواستگاه هاي خود را از ميانِ اين نقاط جستجو مي کنند.

لذا يا يکي از فضاهايِ دو بعديِ علم - اخلاق (s-e) و يا ثروت - اخلاق (w-e) را تعريف و به جامعه ارائه مي کنند و يا فضاي دو بعديِ علم - ثروت (w-s) را به يکي از سه روش زير شکل مي دهند:

1-

برخي اول بطرف علم مي روند که از راه آن به ثروت برسند (تحصيل کنندگان رشته هاي مختلف).

2-

برخي هم اول به کسب ثروت مي پردازند که از طريق آن به علم برسند ( آنهائي که ابتدا خواسته يا ناخواسته اول شاغل مي شوند و بعد تحصيل مي کنند).

3-

برخي نيز در دو بُعدِ علم و ثروت همزمان حضور مي يابند و رشد مي کنند ( شاغليني که همزمان به کسب علم نيز مشغول هستند)

برخي افراد نيز ترجيح مي دهند بطور همزمان در هر سه بُعدِ علم و ثروت و اخلاق (s-w-e) حضور يافته و تعريفي سه بعدي از خود به جامعه ارائه دهند. اين روش تقريباً مشکل تر از تک بعدي و دو بعدي است و نياز به وجود امکانات و پشتيباني هاي خاص دارد .

الگوي انتخاب شده توسط خانواده براي فرزندان ، حضور در فضاي سه بعدي است، يعني الگوي نوع سوم ، و به طريق زير اجرائي مي شود :

با توجه به نيازها و توانائي هائي که در هر برهه زماني در خانواده وجود دارد، براي هريک از ابعادِ علم و ثروت و اخلاق، کميت و کيفيتِ حداکثر و حداقلِ متعارفي تعريف و تعيين مي شود و با توجه به اين مقادير تعريف شده، هريک از فرزندان همزمان در هرسه بُعد حضور مي يابد،

و با اين روش ، مجموعِ زماني را که براي رسيدن به حداکثرِ تعريف شده براي هريک از ابعاد به تنهائي لازم است، به حداقلِ ممکن مي رسانند.

ابتداي صفحه

(B)

توافق خانواده براي انجام ريسکي بزرگ!
همزمان حضور "صنعتي صانع" در پيک توليد و فروش،
"تعليق توليد Crawler Drills در کمپاني فاميلي" و جايگزين نمودن
طراحي و اجراي پروژه ء
" تشکيل گروه شخصيت هاي علمي تخصصي مرتبط سيستو "
از طريق هدايت کليه فعاليت ها به سمت " ايجاد هسته اوليه و مرتبط کننده ء شخصيت هاي گروه سيستو"
(تعليق توليد در صنعتي صانع به منظور پرورش و ايجاد " گروه مديران برتر بجاي دستگاه هاي بهتر" تا حد ممکن)

بهار 1381، براي جلوگيري از شرايطي که فرزندان همچون کبوترانِ وابسته به خانه نشوند، بستنِ فضاي امن و پُر جاذبهء کمپاني فاميلي صنعتي صانع (تعليق توليد) و هدايت آنها به فضاهاي نا آشنا و جديد و بي مرزي که در آن فضاها همچون عقاب هاي آزادِ دور پرواز ظاهر شوند.

   فهرست :

1-  درباره سيستو

2-  توضيحي بر علت و چگونگي شکل گيري "تصميم تعليق توليد در صنعتي صانع و جايگزين نمودن پروژه سيستو بجاي آن" دربهار سال 1381

گام اول    ، تعريف الگو هاي هدف ( گروه شخصيت هاي علمي تخصصي مرتبط ، گروه هسته اوليه و مرتبط کننده )

گام دوم    ، تعليق توليد Crawler Drill در صنعتي صانع و جايگزين نمودن پروژه سيستو بجاي آن

گام سوم   ، تعريف " نوعي کالج خصوصي خاص" بنام سيستو با سيستم آموزشي انترنشيپ

گام چهارم ، تاسيس شرکت تحقيقاتي "اتوماسيون سيستو" در راستاي تحقق اهداف سيستو

گام پنجم  ، تشکيل هسته اوليه و مرتبط کننده (S.E.G) ، در زمستان سال 1387

3-   و در پايان ، توضيحي بر اينکه چرا سيستو " ريسکي بزرگ " بود ؟ !

4-  توضيحي بر ، صفحه اول سايت "اتوماسيون سيستو " و مقايسه ء اهداف خانواده در سال 1383 با اهداف فعلي آن

   1-  درباره سيستو :

" سيستو " عنواني است انتخاب شده :

A -   در سال 1381 براي نوعي کالج خصوصي خاص

B -   در سال 1383 براي يک شرکت تحقيقات فني و مهندسي

C -   در سال 1387 براي گروهي ازشخصيت هاي علمي تخصصي مرتبط

   2-  توضيحي بر علت و چگونگي شکل گيري "تصميم تعليق توليد و جايگزين نمودن پروژه سيستو :

چون ضرورت مديريت بر حفظ تعادل بين "زندگي کردن براي کار و کار کردن براي زندگي"، از نظرهاي مشترک اعضاء خانواده مي باشد ، همواره در پايان هر پروژه ، سه موضوع مورد بحث قرار مي گيرد ؛ 1- ميزان تحقق اهداف گذشته، 2 - توانائي هاي موجود در زمان حال ، 3- اهداف و راه کارها و نيازهاي آينده .

در سال 1381 نيز طبق روال گذشته ، وقتي پروژه ء "انجام نخستين صادرات اولين Crawler Drill هاي ساخت ايران" پايان يافت ، خانواده به تجزيه و تحليل عملکرد ها در راستاي دو اصل کار و زندگي پرداخت.

1- در بعد " کاري" : بررسي "موفقيت هاي بدست آمده در صنعتي صانع" و جاذبه هاي مادي و معنوي فراواني که براي تداوم ساخت Crawler Drill ها ايجاد شده بود نشان مي داد که پيشرفت اعضاء در راستاي انجام کارها تا مرزي بود است که "همهء وقت و انديشه و فعاليت هاي اعضاء خانواده را به خود معطوف داشته است . در بعدي ديگر هم ، نگاه به تجربيات بدست آمده در طول سالهاي گذشته و بخصوص در ده ساله ء 1371 تا 1381 ، در راستاي توليد برتر ، واردات ، صادرات ، مسائل اقتصادي و مديريت هاي خرد و کلان ، ارتباط با شخصيت هاي حقيقي ، حقوقي و دولتي داخلي و خارجي ، اين مهم را گوش زد مي نمودند که کنکاش در بعد زندگي نيز ضرورت فراوان يافته است .

به عبارت ديگر : بررسي ابعاد کاري نشان مي داد که بايد مراقب تبعات منفي جاذبه هاي موفقيت ها بود، تا به اهداف آينده خدشه وارد نسازند

2- در بعد " زندگي" : بررسي "رسالت هاي خانواده در راستاي ضرورت هاي آينده براي فرزندان" از جمله ؛ تلاش براي کشف استعداد هاي فرزندان ، بسنده نکردن به آموخته هاي مراکز آموزشي ، پرهيز از تفکر واگذاري تمامي نقش ها و مسوليت هاي خانواده به شخصيت ها و مراکز انتفاعي و استخدامي و يا در اختيار گذاشتن امکانات مادي و رها کردن ، بهره گيري از انديشه هاي برتر و فراهم نمودن حداکثر شرايط ممکن جهت ايجاد انگيزه و هدايت آنها به سمت وسوي جايگاه هاي ارزشمند اجتماعي که مستعد و طالب آن هستند ؛ نشان مي داد که در آستانه حضور فرزندان در دانشگاه ها برقراري تعادل بين کار و زندگي برنامه ريزي خاصي را مي طلبد .

به عبارتي ديگر : بررسي ضرورت هاي زندگي و مسوليت ها و رسالت هاي خانواده ضرورت برنامه ريزي خاصي را نشان مي داد

پس از جمع بندي ؛ همه اعضاء تصميم گرفتند ، براي آنکه مهمترين رسالت خانواده يعني ، “توجه به سرنوشت و آينده ء فرزندان” در سايه برخي از تبعات کار هاي پر جاذبه ء درآمدزا و تحسين برانگيز "محو و کم رنگ" نگردند ، بگونه اي عمل نمايد که :

اولا : جامعه فرزندان را فقط از زاويه رنگ و جنس و ضخامت ميله ها و ديوارهاي قفس هاي طلائي شان يعني ماشين ها ، چهار ديواري هاي کوچک و بزرگ و منصب هاي ارتباطي که هر لحظه ممکن است دستخوش حوادث و نابودي و ضد ارزش شوند تعريف ننمايد و نگاه و توجهي که به فرزندان معطوف و تعريفي که از آنها عرضه مي شود به دليل توانائي هاي جاويد قائم به ذات خود شان باشد (هرچند اندک هم باشند) و نه فقط داشته هاي مادي فنا پذير داده شده و يا به ارث رسيده از والدين آنها .

ثانيا : فرزندان به کسب شخصيت هاي کاذب و خود شيفته شدن و انجام کارهاي تک بعدي آسيب پذير نپرداخته ، خود را در قفس هاي خود ساخته محبوس ننمايند و از همديگر ، دوستان ، آشنايان و "مردم" فاصله نگيرند و لذت بردن از رشد و ترقي را ، در "همراه بودن با ديگران" جستجو کنند و نه در حذف آنها .

بر اساس تحليل فوق ، خانواده به اين نتيجه و راه کار رسيد که اگر بتوانند و ريسک کنند ؛

بجاي ادامه دادن توليد Crawler Drill ها درشرکت صنعتي صانع ، طي برنامه و پروژه اي ده تا پانزده ساله ، فرزندان را منطبق بر علايق شان ، به سمت و سوئي هدايت کنند که با وجود دارا بودن شغل هاي مستقل و مورد علاقهء شان ،

با همديگر نيز گروهي را تشکيل دهند که آن گروه بتواند و صلاحيت آنرا داشته باشد که شخصيت هاي علمي تخصصي مستقل با انديشه هاي برتر و خاص را در يک سيستم هم فضائي و هم انديشي به هم مرتبط سازد ، ميتوان گفت خانواده به اهداف نهائي خود دست يافته است . زيرا :

ابتدا با تشکيل گروه اوليه "علتي باقي" براي انسجام اعضاء خانواده و توانائي هائي که تاکنون بدست آورده اند بوجود خواهد آمد ، در ثاني فرزندان در اثر آشنا شدن با شخصيت هائي با انديشه هاي برتر و بخصوص مرتبط نمودن آن شخصيت ها با يکديگر ، به سرمايهء پايان ناپذيري ("دوستان مشترک دائمي") دست خواهند يافت که برخلاف تمامي سرمايه هاي مادي ، اگر با درايت و مديريت از آن برداشت نمايند نه تنها از مقدار آن کم نخواهد شد بلکه بر ارزش و اعتبار آن سرمايه نيز خواهند افزود .

بنا براين :

ابتدا گروه شخصيت هاي علمي تخصصي مرتبط و سپس مشخصات اعضاء گروه و هسته اوليه و مرتبط کننده ء شخصيت ها تعريف گرديدند .

براساس اين تعاريف ، نيازها و توانائي ها بررسي و براي "مسير حرکت" در بستر زمان ، نقطه ء عطفي منطبق بر ضرورتها و پيشرفت هاي زمان حال و آينده فرزندان تعريف شد.

در نهايت ، مجموعه به صورت پروژه اي خاص طراحي و تحت عنوان " سيستو" ارائه و پس از پذيرش ريسک ها و تبعات سنگين احتمالي ناشي از اجراي پروژه توسط همه اعضاء خانواده ، اجرائي کردن آن آغاز گرديد .

به عبارت ديگر : هدف خانواده از 1381 به بعد ، تا حد ممکن پرداختن به پرورش و ايجاد " گروه مديران برتر بجاي ساخت دستگاه هاي بيشتر"

خلاصه اي از روند شکل گيري "پروژه سيستو" و درصد هائي از کارهاي انجام گرفته و نتايجي که تا کنون حاصل شده ،در ذيل آورده شده اند .

   گام اول    ، تعريف الگو هاي هدف ( - Aگروه شخصيت هاي علمي تخصصي مرتبط ،- B گروه هسته اوليه و مرتبط کننده )

تعريف گروه شخصيت هاي علمي تخصصي مرتبط سيستو ( S.C.G ) :

گروهي است " محدود" که هريک از اعضاء آن داراي " جايگاه ها و مشاغل اجتماعي مستقلي" مي باشند و معتقدند و مي خواهند با تاکيد بر حفظ استقلال و آرامش فضاي شخصي شان ، با اشخاص مستقل ديگر نيز ارتباط و همکاري داشته باشند و به تبادل توانائي ها و نيازهاي شان با آنها بپردازند ، مشروط بر آنکه براي انجام همکاري و ارتباط ، از جبر وابسته بودن به "شخصيت هاي حقوقي و يا سيستم هاي مشابهي که محدود و مقيد به موضوع ، مکان ، زمان و درآمدهاي مالي هستند" آزاد باشند و به جاي آن با "سيستم هاي هم فضائي و هم انديشيِ نامحدود و غير مقيد به ابعاد موضوعي ، مکاني ، زماني و مالي" همراه شوند و به بسط اين تفکر نيز همت گمارند.

نحوه ء ارتباط اعضاء گروه شخصيت هاي علمي تخصصي مرتبط سيستو :

ارتباط بين اعضاء S.C.G توسط "هسته مرتبط کننده اي" که اعضاء آن داراي مشخصات تعريف شده اي مي باشند ، بر اساس ضوابط يک سيستم مديريت ماتريسي ، تحت عنوان "سيستم مديريت تابع (F.M.S)" ، صورت مي گيرد .

(توضيح نحوه عملکرد هسته مرتبط کننده در صفحهء درباره سيستم F.M.S)

مشخصات اعضاء هستهء مرتبط کنندهء شخصيت هاي علمي تخصصي مرتبط سيستو :

"در بعد خصوصيات فردي و کيفيت حضور در هسته" ، اعضاء هسته ء مرتبط کننده بايد انسانهايي مثبت انديش و داراي درآمدهاي مستقل و غير وابسته به هسته بوده و اعتقاد راسخ داشته باشند که حضور شان در هسته و عملکرد هاي آنها در سيستم مديريت تابع (F.M.S)بايد به صورت افتخاري و عاري از هرگونه انتظار دريافت وجه و يا کسب در آمد هاي مالي باشد و درازاء تلاشهائي که انجام مي دهند خواستگاه ها و اجر و پاداش خود را در به دست آوردن دوستان مشترکي که در جايگاه هاي اجتماعي گوناگون وسرزمين ها و نقاط مختلف حضور دارند و روز به روز قديمي تر و ارزشمند تر مي شوند ، جستجو نمايند .

"در بعد اجتماعي " ، هريک از آنها داراي جايگاه و مشاغل اجتماعي مستقل بوده و در سه راستاي " تحصيلي ، تخصصي و جايگاه هاي اجتماعي " در حد ضرورت ، "صلاحيت" برقرار نمودن ارتباط و انجام همکاري با شخصيت ها و متخصصاني را داشته باشند که ، در تعيين استراتژي هاي نوين علمي در راستاي مديريت ، مسائل اقتصادي ، بازرگاني ، تکنولوژي هاي جديد ، تحقيقات فني و مهندسي و صنايع مختلف داخلي و خارجي نقش هاي ويژه و موثري را ايفا مي نمايند و دانش ها ، تجربيات و انديشه هاي برتري را دارا مي باشند .

" در بعد درون گروهي " ، اعضاء هسته اوليه نسبت به همديگر شناخت و اطمينان کافي داشته ، پيوند ها و همسوئي فکري و فصل مشترک هاي مستحکم و احترام متقابل بين آنها برقرار باشد و در بستر زمان به درصد وجود اين فاکتورها در ميان خودشان آگاه شده باشند .

اولين اعضاء هستهء مرتبط کننده :

نخستين افراد تشکيل دهنده ء هسته مرتبط کننده ، اعضاء پنج نفرهء خانواده ( اعضاء کمپاني فاميلي صنعتي صانع ) خواهند بود که ازهمين امسال (1381) بر اساس برنامه اي مدون تلاش خواهند نمود ، تا حدي که برايشان امکان پذير باشد ، مشخصات تعريف شده براي اعضاء هسته مرتبط کننده را کسب و شرايط تشکيل گروه شخصيت هاي علمي تخصصي مرتبط سيستو (S.C.G) را فراهم سازند .

تداوم و گسترش هسته ء مرتبط کننده :

به منظور تداوم ، گسترش و ارتقاء کيفي و کمي هسته مرتبط کننده ، اعضاء آن تلاش خواهند نمود افرادي که مشخصات ذکر شده در بالا را دارا باشند ، به همراهي و عضويت در هستهء مرتبط کننده دعوت نمايند .

(توضيح در مورد اولين اعضاء هسته مرتبط کننده در قسمت "درباره گروه S.E.G " صفحه هاي "ضرورت تشکيل" و "اهداف گروه" و يا صفحات "رزومه" و "گالري".)

   گام دوم    ، تعليق توليد Crawler Drill در صنعتي صانع و جايگزين نمودن پروژه سيستو بجاي آن

با توجه به اينکه در بررسي هاي انجام شده اين ضرورت احساس گرديد که کليه پتانسيل ها بايد در اختيار اهداف جديد و اجرائي کردن آنها قرار گيرند ، توليد Crawler Drill ها در صنعتي صانع تا حدود سال 1390 به حالت تعليق در آمد و همه امکانات و تجربيات اعضاء خانواده و پشتوانه هاي صنعتي صانع در راستاي پروژه جديد کاناليزه گرديدند .

   گام سوم   ، تعريف " نوعي کالج خصوصي خاص" بنام سيستو با سيستم آموزشي انترنشيپ

در سال 1381 خانواده براي رسيدن به هدف پرورش اعضاء هسته اوليه با مشخصات تعريف شده ، پروژه ء مملو از ريسک و هزينه و زمان بر "ايجاد نوعي کالج خصوصي خاص" را طراحي و با پذيرش تامين کليه هزينه هاي مادي و معنوي سه دانشجوي آن تا سطح دکتري تا سال 1394 يا 1395 ، اجراي پروژه اي را آغاز نمود که مي توان خاصه هائي از آنرا تا سطح ليسانس مهندسي الکترونيک بطور خلاصه به صورت زير بيان کرد .

1- حسب علاقمند بودن فرزندان به کامپيوتر و الکترونيک ، در طول 12 ترم ، آموختن دروس و علوم آکادميک در رشته مهندسي الکترونيکدر يکي از دانشگاه هاي ايران و اخذ دانشنامه ليسانس در رشته مهندسي الکترونيک از آن دانشگاه ها .

2- همزمان تحصيل ، کسب تجربه هاي تخصصي عملي در سايت هاي توليدي و بهره برداري معتبري که داراي تکنولوژي هاي برتر قديم و جديد داخلي و خارجي هستند از طريق استفاده از سوابق و روابط بدست آمده از صنعتي صانع و بدست آوردن سوابق تخصصي علمي کاربردي و جايگاه هاي اجتماعي معتبر .

"کالج سيستو و سيستم آموزشي آن به صورت انترنشيپ " ، براي فرزندان شرايطي را فراهم مي ساخت که :

در حد نياز در راستاي تکنولوژي هاي جديد و تحقيقات فني مهندسي و مديريت ، صلاحيت برقرار نمودن ارتباط و همکاري با متخصصان ، کارشناسان و مديراني را کسب نمايند که در صنايع مختلف داخلي و خارجي و مسائل اقتصادي و بازرگاني داراي تجربيات و انديشه هاي برتري مي باشند .

به عبارتي ديگر : کالج سيستو و سيستم آموزشي آن (انترنشيپ) ، به فرزندان امکان مي داد مشخصاتي را که براي "اعضاء هستهء اوليه و مرتبط کننده" ضرورت داشت کسب نمايند .

(نتايجي که تاکنون حاصل شده و روندي که در آينده دنبال خواهد شد در قسمت درباره گروه S.E.G صفحه هاي "ضرورت تعريف" و "اهداف گروه")

   گام چهارم ، تاسيس شرکت تحقيقاتي "اتوماسيون سيستو" در راستاي تحقق اهداف سيستو :

چون در سال 1383 احساس گرديد ، حضور اعضاء جوان گروه (فرزندان) در مراکز و سايت هاي مختلف و انجام عملکرد هاي علمي تحقيقاتي در قالب شخصيت هاي حقوقي مستقلي که داراي موضوعي مرتبط با تحقيقات فني و مهندسي باشد امکان پذيرتر و متعارف تر خواهد بود ؛

و همچنين به منظور دادن اعتماد به نفس ، يافتن استقلال حضور در جايگاه هاي اجتماعي ، بالا رفتن آستانه ظرفيت ها در حفظ احترام متقابل اعضاء با خود و ديگران ، توانائي انجام عمليات اقتصادي بانکي و رسمي کشوري ، بخصوص حس مسوليت پذيري و قانون مداري و ايجاد همگرائي بيشتر در بين اعضاء جوان گروه ؛

شرکت فاميلي "اتوماسيون سيستو" با مديريت مستقيم خود فرزندان ، با موضوع تحقيقات فني و مهندسي و با پشتوانه هاي مادي و معنوي و سوابق داخلي و خارجي صنعتي صانع تاسيس گرديد .

مهمترين موضوع وهدفي که در حد ايجاب نمودن شرايط اعضاء ، پيگيري مي گرديد ، انجام تحقيق در مورد توانائي ها ونيازهاي موجود در دو قطب مهم جامعه يعني ، مراکز علمي تحقيقاتي و آموزشي از طرفي و سيستم ها و مراکز و سايت هاي توليد و بهره برداري از طرف ديگر بود .

اين پيگيري ، امر مهم تسلط گروه به نيازها و توانائي ها را فراهم ، چراهائي که در اثر عدم هماهنگي اين دو قطب عظيم به وجود مي آمد مطرح و سوال اساسي چگونه مي توان اين دو قطب مهم را حتي در حد واحد ها و مراکز کوچک به تبادل توانائي ها و رفع نيازها ترغيب نمود و يا خود عامل ارتباط بين اين دو قرار گرفت را ، پيش روي آنها قرار مي داد و بستر مناسبي براي ورود آنها به دنياي مديران ايجاد مي کرد .

اين انديشه و هدف در طرحي که در سال 1383 در صفحه اول سايت اتوماسيون سيستو ارائه شده ، در ذيل همين صفحه آورده شده است .

(نتايج حاصل از عملکردها در صفحه" گالري" قسمت هاي 2 و 3 و 4)

   گام پنجم  ، تشکيل هسته اوليه و مرتبط کننده (S.E.G) ، در زمستان سال 1387

در زمستان 1387 پس از گذشت شش سال از آغاز "پروژه سيستو" و محقق شدن بسياري از اهداف تحصيلي ، تخصصي و اجتماعي ، همزمان دست يابي"سيستو" به يکي از اهداف مهم خود در راستاي تحصيلات سه نفر بورسيه اش ، يعني ورود همزمان دو نفر از آنها که داراي مهندسي الکترونيک بودند به پايه "فوق ليسانس در رشته MBA گرايش مديريت فن آوري و بازرگاني بين الملل دانشگاه ورزبورگ آلمان" و ثبت نام نفر سوم در آخرين ترم تحصيلي اش در رشته مهندسي الکترونيک ؛

طبق روال گذشته ، خانواده به ارزيابي و بررسي عملکرد ها و نتايج بدست آمده پرداخت و اطمينان حاصل کرد که در اين برهه از زمان ، امکان "تشکيل هسته اوليه و مرتبط کننده ء گروه شخصيت هاي علمي تخصصي مرتبط سيستو " فراهم و به يکي از اهداف اصلي خود نزديک شده است .

بنابراين به طريقي که در توضيحات گروه S.E.G آمده است به "تعريف و تشکيل هسته ء اوليه" تحت عنوان "گروه مهندسان سلوکي (S.E.G)" اقدام نمود .

(توضيحات بيشتر در قسمت درباره گروه S.E.G صفحه هاي "ضرورت تعريف" و "اهداف گروه")

   3-   و در پايان ، توضيحي بر اينکه ؛ چرا سيستو " ريسکي بزرگ " بود ؟ !

چون ؛ قبل از 1381 در صنعتي صانع کار روي " توليد دستگاه هائي" بود که سرنوشت و رفتار آنها تجربه شده و قابل پيش بيني بود و از طرف ديگر بازده و نتايج هزينه هاي مادي آنها کاملا" مشهود و سريعا" قابل بازگشت و دسترسي ، اما در سيستو ، حرکت در مسير "تحقيقات" و در راستاي ناشناخته ترين و غير قابل پيش بيني ترين موجود آفرينش يعني "انسان" بود و نتايج مادي و معنوي آن نيز کاملا" دور از دسترس و ناپيدا و زيان ها نيز در برخي موارد ، تقريبا" غير قابل جبران .

لذا پرداختن به اين تفکر و تصميم و انجام آن "توسط همهء اعضاء خانواده به صورت تمام وقت" بجاي ادامه انجام کار اقتصادي معين و سود آور توليد در صنعتي صانع ، داراي ريسک بالا و براي اکثريت قريب به اتفاق افرادي که با اعضاء خانواده دوست ، آشنا و مرتبط بودند و به انجام کار اقتصادي معين و سود ده و قابل توجه توليد Crawler Drill ها در صنعتي صانع وقوف داشتند ، غير قابل توجيه و پذيرش بود .

به همين دلايل بايد همه خانواده هم فکر و هم راي مي بودند و گام ها بسيار گزيده برداشته و برنامه ها دقيق تر مي بودند تا از تبعات خطرناک مادي و معنوي عدم موفقيت هاي احتمالي جلوگيري به عمل مي آمد .

در شرايط حاظر نيز با وجود اينکه سالهاي حساسي سپري شده اند

و به ظاهر از نظر زماني راه اندکي تا سال 1390 و پايان پريود زماني تعريف شده براي تحقق اهداف اوليه باقي مانده است ،

اما همچنان ريسک باقي است و شايد بتوان گفت در بسياري از ابعاد اين درصد بالاتر از گذشته نيز مي باشد و شايد در آينده نيز به قوت خود باقي باشد .

(توضيحات بيشتر در مورد اهداف اوليه و نهائي ، قسمت درباره گروه S.E.G صفحه هاي "ضرورت تعريف" و "اهداف گروه")

   4-  توضيحي بر ، صفحه اول سايت"اتوماسيون سيستو " و مقايسه ء اهداف خانواده در سال 1383 با اهداف فعلي آن

همانگونه که تصوير صفحه اول سايت نشان مي دهد ، در سال 1383 يکي از اهداف اصلي سيستو ، فراهم نمودن امکان برقراري ارتباط بين دو قطب مهم از قطب هاي جامعه ، يعني "مراکز دانشگاهي" با "مراکز توليد و بهره برداري صنعتي" بوده است .

اين اهداف در سال 1387 بسيار جامع تر مطرح گرديدند . زيرا بررسي عملکردهاي شش سال گذشته نشان مي داد که در راستاي کسب مشخصات اعضاء هسته اوليه و مرتبط کننده موفقيت هاي کسب شده فراتر از ميزاني هستند که انتظار مي رفت لذا :

1- عامل مرتبط کننده اي که در سال 1383 تحت عنوان "ما" مطرح شده بود ، به دليل آنکه اعضاء جوان ، بسياري از مشخصات تحصيلي و تخصصي و جايگاه هاي اجتماعي را کسب کرده بودند ، در سال 1387 به صورتي جامع تر ، تحت عنوان "هسته اوليه و مرتبط کننده" (S.E.G) مطرح گرديد .

2- عوامل مرتبط شونده اي که در اتوماسيون سيستو فقط زير مجموعه هاي "مراکز دانشگاهي و صنعتي" بودند در شرايط حاضر ، گستره اي از "شخصيت هاي علمي تخصصي" (S.C.G) را شامل مي شوند که محدود به رشته و شغل خاصي نمي باشند.

يا به عبارتي ديگر : اهداف خانواده از 1381 تا کنون در يک راستا بوده اند و تنها با حرکت رو به رشد گروه در بستر زمان ، متناسب با ميزان موفقيت هاي کسب شده دامنهء آن ها گسترش يافته و تعاريف ضروري خود را پيدا نموده اند .

(توضيحات بيشتر در صفحه درباره گروه S.C.G)

بالاي صفحه   |   صفحه اصلي   |   تماس با ما   |   صفحه نخست